علاقهمندي ها
+
سخني از بزرگان :
لذت بردن را يادمان ندادند !
از گرما مي ناليم. از سرما فرار مي کنيم.
در جمع، از شلوغي کلافه مي شويم و در خلوت، از تنهايي بغض مي کنيم.
تمام هفته منتظر رسيدن روز تعطيل هستيم و آخر هفته هم ادامه....

کفش هاي مکاشفه
03/11/6
بي حوصلگي تقصير غروب جمعه است و بس! هميشه درانتظار به پايان رسيدن روزهايي هستيم که بهترين روزهاي زندگيمان راتشکيل ميدهند: مدرسه.. دانشگاه .. کار.. حتي درسفر همواره به مقصد مي انديشيم بدون لذت از مسير! غافل از اينکه زندگي همان لحظاتي بود که ميخواستيم بگذرند......
ممنونم....همين لحظه ختم يک صفحه قرآن در گروه پارسي يار....هر روز قرائت يک صفحه قرآن در گروه تلگرام پارسي يار....@};-
+
يادمه اينجا يه آ.مرصاد سيستاني داشت ...يه آ.ابوالفضل صياد ...يه آ.محمدمهاجري ....يه اميدآروين ....يه خاله مهتاب ....يه نگاه منتظر ....يه دستان خالي.....شقايق بانو..دکتر نگو بلا...الهام بانو...محبوبه*..سرباز133

اودسان
03/10/18

در انتظار آفتاب
03/9/10
+
[تلگرام]
#آيت_الله_بهجت:
آيا مي دانيد فايده گفتن
(بسم الله الرحمن الرحيم)
در آغاز هر كاري چيست؟
اگر شما عادت كنيد كه در ابتداي هر كاري بسم الله الرحمن الرحيم بگوييد ، فردا در روز قيامت وقتي نامه اعمالتان بدستتان داده مي شود
قبل از آنكه آن را بخوانيد
بسم الله الرحمن الرحيم مي گوييد
و ناگهان مي بينيد كه همه گناهانتان
از نامه اعمالتان پاك شده است
مي پرسيد چه شد ؟
در اين زمان ازطرف خداوند
ندايي مي آيد
كه اي بنده ، تو ما را
با نام رحمن و رحيم فراخوانده اي
پس ماهم باتو مقابله به مثل كرده ايم
و گناهانت را بخشيده ايم..

در انتظار آفتاب
03/9/10
+
[تلگرام]
#سلام_امام_زمانم
اين همه هياهو و دغدغه تنها براي #آمدن_بهار است
که مبادا از راه برسد و #آماده نباشيم
کاش غوغايي به پا شود
همه به تکاپو بيفتيم براي #آمدنت
بهار دلــها!
کدامين #بهار
بر کدام شاخسار
#لبخندت شکوفا ميشود؟
#اللهم_عجل_لوليک_الفرج

در انتظار آفتاب
03/9/10
هما بانو
03/8/2
+
[پيامک]
شب پنج شنبه قسمت شد براي اولين بار هايدي جان رو از نزديک ببينم.. :) وقتي عصرش بهم پيام داد اگه مايلم شب تو مسجد جمکران همديگر رو ببينيم ! خيلي خوشحال شدم و با تمام وجودم استقبال کردم :-) قرار شد با آقاشون بيان دنبالم .. عصر چه استرسي داشتم :) ديدن ليلي و.....:-D وقتي تماس گرفت تو کوچه منتظرند با استرس کفشمو پوشيدم و با سرعت اومدم بيرون:-)



2-شکوفه ها
03/6/17
اونقدر استرس داشتم جلو پامو نيگاه نکردم و بدون اينکه متوجه بشم دو پله رو ......:Dفقط يه لحظه حس کردم پام پيچ خورد و نزديک بود با سر بخورم زمين که نمي دونم چطور بخير گذشت ..:D خدا خيلي بهم رحم کرد اگه پام پيچ ميخورد ممکن بود تمام برنامه هاي زيارتي و ديدارم هم کنسل شه و.....
اومدم تو کوچه ديدم کسي نيست.. ولي احتمال اينکه سر کوچه باشند رفتم جلوتر که ديدم درب يک ماشين وا شد و ليلي اومد بيرون..=) با توجه به تصويري که از چهره اشون در ذهن داشتم متوجه شدم هايدي جان ( ليلي ي من ) هستند:-) يهو ناخواسته يه جيغ از شادي زدم و ...... و نزديک هايدي جان شدم و تو بغل گرفتمش و بوسه بارونش کردم..:-D
+
سلام عمو جونم
دل هممون برات تنگه
عمو جونم ميدونم تو به ارزوي خودت رسيدي هميشه از شهادت حرف ميزدي
اما دخترت (زينبت)بي قراري مي کنه
بيا بگو جوابشو چي بديم
حال دل هممون خرابه دلتنگ

دُچار
02/12/26
كيوان گيتي نژاد و
02/9/13
Miss fatima
02/8/20